یعنی الان میخوام خودم خفه کنم..کلی براتون نوشتم پاک شد!!!!!!!!!!!!!!

از تمام شمایی که برام کامنت گذاشتین ممنونم.. ببخشید که جواب ندادم.. گاهی بهتره آدم چیزی نگه.. خدا رو شکر شرش از سر زندگیمون کم شد!!! بره که دیگه بر نگرده!!!!!

این مدته من انگار پشه تسه تسه زدتم..همش دلم میخواد بخوابم.. اصلا به طرز فجیعی همش خوابم میاد..از سر کار که میرم خونه میرم یه راست رو مبل دراز میکشم و تلویزیون نگاه میکنم.. طفلکی آقای شوهر اسم خودشو گذاشته کوزت. نمیدونم چرا اینطوری شدم!!!

مامان هفته پیش از ایران اومد و برام لیمو شیرین و گردو تازه و پسته تازه آورد. (‌ویار های منه دیگه!!).. آی مزه داد!! مدتها بود نخورده بودم.. من هم که شکمو!!!

این سال میلادی که بیاد میشه ۵.۵ سال که من ایران نرفتم.. ولی شاید برای عید با آقای همسر بریم...دلم خیلی تنگ شده برای ایران..

بالاخره یک سال و اندی بعد از تموم شدن درسم : پریروز مراسم فارغ التحصیلیم بود! حوصلم کلی سر رفت ولی خوشحالم که رفتم.. آقای شوهر ازم یه عکس گرفته در حال خمیازه کشیدن وسط مراسم!

تصمیم گرفتم برای فوق برم.. البته خیلی سخت میشه چون من از درس خوندن متنفرم!!! ولی رئیسم گفت تمام مخارجش رو سر کار میده من هم روم نشد بگم من از تنبلی نمیخوام برم فوق نه برای پولش!!!!

ژانویه معین و مایکل میان ونکوور.. شاید ما هم بریم...از مایکل خیلی خوشم میاد.. ۲ هفته دیگه هم کنسرت گوگوش و مهرداده ولی ما نمیریم.. آخه من اصلا از آهنگهای جدید گوگوش خوشم نمیاد.. لابد بریم هم همش میخواد اونا رو به خوردمون بده...

خوب من برم به بقیه کارام برسم و چرت بزنم!!

مرسی از همتون.. قول میدم از این به بعد همه کامنت ها رو جواب بدم..

تا بعد.....