دسامبر پارسال!

سلام دوستهای گلم.. ازتون ممنونم که به فکر بودین... راستش نمیخواستم درباره این موضوعی که فکر منو ۸-۹ ماه به خودش مشغول کرده بود چیزی بنویسم.. ولی الان یه دفعه احساس کردم باید دلمو خالی کنم.. از سختی این چند ماه بگم و چی بهمون گذشت گرچه که هر چقدر من بنویسم فشار و سختیشو کم نمیکنه..

از طرفهای نوامبر پارسال داداشی خیلی بی حوصله شده بود و اصلا یه آدم دیگه ای شده بود.. هرچی هم بهش میگفتیم چیه همش میگفت هیچی نیست و از این حرفها.. وزنش هم کم میشد..

بهتون گفتم که پارسال شب کریسمس آقای شوهر آپاندیسش رو عمل کرد. بابام هم ایران بود.. شب دوم که آقای شوهر بیمارستان بود من خونه مامان اینا بودم و دیدم حال مامانم خیلی خرابه .. هی گریه میکنه.. خلاصه به هر زحمتی بود زیر زبون مامانو کشیدم که چیه که بهم گفت.. نمیدونین من چه حالی شدم. نمیدونیین چی بهم گذشت تا رسیدم خونه..

 من باید برم الان. این نوشته تو چرکنویسم بود.. مال همون موقع هاست..

 

۲-۳ ماهی بود که درگیر کار دکتر و این حرفا بودی... هر وقت ازت میپرسیدم میگفتی گفتن چیزی نیست.. توی آبان بهت زنگ زدم گفتم تلویزیون داره یکی رو نشون میده که علائم تورو داره و میگن سرطانه و تو گفتی نه من خوبم و دکتر گفته چیزی نیست.. تا اونروزی که دیدم مامان داره گریه میکنه و بزور زیر زبونشو کشیدم و گفت که تو هم سرطان داری.. آخه تو که فقط ۲۷-۲۸ سالته.. چرا؟؟؟؟ اصلا نفهمیدم چطوری رانندگی کردم تا رسیدم خونه..  چرا اون روزهایی که ازت میپرسیدم میگفتی نه.. میگی ۲-۳ ماه به هیچ کس نگفتی که مارو ناراحت نکنی... چرا آخه؟ هر روز لاغر تر میشدی  و کم حرف تر و من به حساب این میذاشتم که درسات سخته.. اولش فکر کردیم مراحل اولیه است .. دکتر ها هم همین فکر رو کردند...چون علائمت شدید نبود.. آزمایش خونت هم چیزی نشون نداده بود.. ولی سی تی اسکن نشون داد که استیج ۴ هستی... وای خدا که چی داره به همه ما میگذره... دکترات میگن  این بهترین نوع سرطانه و ۹۰٪ شانس داری ولی من تا خوب نشی باورم نمیشه..هر دفعه که میری شیمی درمانی این دل من تیکه تیکه میشه.. کاش میگذاشتی باهات بیام.. میگی دوست ندارم.همش تنها میری شیمی درمانی.. دستات همه کبوده.... آی که چقدر دلم گرفته...... تو هم که اصلا نمیخوای دربارش حرف بزنی.. میگی اسم بیمارستان میاد حالت بهم میخوره.. پس من با کی حرف بزنم.. دارم دق میکنم.....

۷ جلسه از شیمی درمانیت مونده.. داداش گلم زود خوب شو..... دوست دارم یه دنیا... آخه من فقط یه داداش دارم...

همونطور که توی پست قبلیم نوشتم جواب اسکن داداشی اومد و بدنش پاکه..

پ.ن۱: از کسانی که مارو میشناسند خواهش میکنم به هیچ وجه در این مورد با خونواده ما صحبت نکنن.. بخونین و پیش خودتون نگهش دارین... فقط نوشتم که دلم خالی بشه..

                                                   

                                                                       

     پ.ن ۲: بیماریش هاجکین بود 

اینم برای تمام کسانی که کنسر دارن. داشتن یا کسی از عزیزانشون درگیر این بیماریه.. به امید بهبود همه مریضا... 

http://www.youtube.com/watch?v=Sq7gJ_55-Jc&feature=related