من و دانشگاه

اون موقع ها وقتی میگفتی طرف ۲۹-۲۸ سالشه و دانشگاه میره کلی مسخره میکردمش و میگفتم سر پیری یاد درس خوندن افتاذه..حالا میبینم خودم هم یکیشونم که سی رو هم رد کردم..کار تمام وقت دارم.. درس هم تمام وقته.. دیگه جا برای هیچی نمیمونه.. بنده خدا آقای همسر همه کارای خونه رو میکنه.. تو درسهامم که همش باید بهم کمک کنه.. 

خیلی خستم.. از هر شب تا ۳-۴ صبح بیدار نشستن و درس خوندن خستم..دلم میخواد بیام خونه و ولو بشم.. نگران امتحان و اساینمنت نباشم... 

دیشب قهوه ام ریخت روی لپ تاپ نوی نازنینم..الان دکمهاش کار نمیکنه..آقای همسر شاکی شد.. چون با لپتاپ خودش هم قبلا همین کارو کردم ... عصری امتحان دارم.. 

 

به یه عالمه درد دل که حوصله ندارم الان بنویسم... 

پ.ن: آقای همسر نازنینم..مرسی از همه چی.. دوست دارم قد یه دنیا...