روزهای زندگی

روزهای زندگی من و تو ؛ درد و دلهام...

روزهای زندگی

روزهای زندگی من و تو ؛ درد و دلهام...

آغازی نو.....

نمیدونم.. احساس میکنم دلم میخواد دوباره بنویسم.. شاید برگشتم.. شایدم تو یه وبلاگ جدید بنویسم که اسم خودمو نداشته باشه..  

دوستون دارم.....

ما و غربزدگی..

۱- اونروز بابام داشت درباره ج٫مکر**ان صحبت میکرد. دادشی میگه همون مرقد امام خمینیه؟ با  یه نگاه عاقل اندر سفیهی بهش میگم نهههههههههههههههه.. خمینی اینجا زندگی میکرد!!!!!! 

( مامان تصحیح کرد و گفت اون جما*ران هستش!!) 

 

۲-چند وقت پیش بحث کسی شد که اسمش کاووسه. یکی از دوستان میگه یعنی همون

NIGHTMARE ، میگم نه بابا.. اون کابوسه.. کاووس اون پرنده است که پر هاشو باز میکنه و خیلی قشنگه!!.. این دفعه آقای همسر تصحیح میکنه و میگه اون البته طاووسه!!!!

کتاب اول دبستان و قصه‌های این دوره و زمونه

اینو یکی برام ایمیل کردش.. جالبه.. 

راستی ببخشید که جواب کامنت ها رو ندادم.الان هم خیلی لوس میشه اگه مال ۲-۳ ماه پیش رو جواب بدم.. 

 

 



دهقان فداکار پیر شده و احتیاج به کمک داره، در تهران مرغا هورمون خوردن خروس شدن، خروسا مامانی شدن برای مرغا عشوه میان و ناز میکنن، چوپان دروغگو عزیز شده و کلی طرفدار داره، شنگول و منگول بزرگ شدن و گرگ شدن، دارا و سارا رفتن فرانسه کبابی باز کردن، کوکب خانم حوصله مهمون رو نداره و جواب تلفن رو نمیده، کبری موهاشو مش کرده و تصمیم گرفته دماغشو عمل کنه، روباه و کلاغ دستشون تو یه کاسست، حسنک گوسفنداشو فروخته و پیکان خریده مسافرکشی می‌کنه، آرش کمانگیر  معتاد شده، شیرین، خسرو و فرهاد رو پیچونده و با دوست پسرش رفته اسکی، رستم و اسفندیار اسباشونو فروختن و موتور خریدن میرن کیف قاپی، راستی چی به سر ما اومده ؟؟